کودکان ما نیاز دارند بدانند که ما همیشه پشت سرشان ایستاده ایم و حمایت و توجه ما به خاطر تلاششان است و ارتباطی به موفقیت یا شکست آنان ندارد. ما اولین حامیان و نگهبانان امنیت و اعتماد کودکان هستیم. آنها باید بدانند که ما بدون هیچ قید و شرطی در کنارشان هستیم و همین احساس امنیت و اعتماد است که به کودکان جرأت جستجو و کشف دنیای بیرون را می دهد. ما به نیاز کودکان پاسخ می دهیم، به احساساتشان توجه می کنیم و به آنها احترام می گذاریم. پس امیدوار می شوند و به ما اعتماد می کنند و از همین امنیت و حمایت تزلزل ناپذیر ماست که ریشه های اعتماد به خود، عزت نفس و خودباوری در کودکان تقویت می شود. کودکان حس اعتماد به نفس و ایمان به توانایی های خود را در طی سالها و به تدریج بهبود می بخشند. از زمانی که خردسال است و می گوید: “من خودم آن را انجام دهم!” می فهمیم می خواهد خود را محک بزند. وظیفه ما این است که به کودکان فرصت دهیم که مهارت ها و توانایی های خود را امتحان کنند و آنان را در طول یادگیری و تلاش جدی برای رسیدن به تجربه های تازه حمایت کنیم.

برای رشد کودک با حس امنیت و استقلال توأمان؛ تعادل ظریفی وجود دارد که باید کاملاً مورد توجه قرار گیرد: فضای کافی برای کسب تجربه در اختیار آنان بگذاریم تا بیاموزند خواه موفق نشوند، خواه شکست بخورند و در تمام راه،کمک، راهنمایی و تشویق ما همراه آنان باشد اما باید مواظب باشیم که در این مرحله از حمایت و توجه افراط نکنیم و توانایی کودک و حس کنجکاوی را با حمایت بیش از اندازه خودمان تخریب نکنیم.

 

والدین قابل پیش بینی، ایمن و قابل اتکا

کودکان به ما اعتماد دارند که آنچه را بر زبان می آوریم به انجام می رسانیم، وقتی قولی به آنان می دهیم به آن وفا می کنیم و اگر نتوانیم به آنان می گوییم. کودکان آنچه را به ایشان می گوییم می پذیرند و اطمینان دارند که برای انجام دادن آن تلاش خود را می کنیم و اگر بیشتر وقتها این کار را انجام دهیم: کودکان به ما تکیه می کنند.

 

ما در طی سالهای رشد بچه ها، قول های زیادی به آنان می دهیم، شاید خودمان آنها را قول به حساب نیاوریم؛ اما آنها چرا!

اگر می گوییم سر ساعت معینی به دنبالشان می رویم، انتظار دارند این کار را انجام دهیم، اگر به طور مرتب تأخیر داشته باشیم یا فراموش کنیم، آنان می فهمند که نباید به ما اعتماد کنند و در واقع احساس خواهند کرد که نادیده گرفته شده اند.

بسار مهم است که ما همان توجه و اهمیتی را که برای یک فامیل یا قراری در محیط کار قائل می شویم، برای فرزند خویش نیز همان احترام را قائل شویم و برای کودک خود وقت بگذاریم؛ نه در فکر، کلام، بلکه در عمل.

چنانچه در آخرین لحظه، به دلیل پیش آمدن کاری ضروری نتوانیم خود را سر وقت به آنان برسانیم، باید آگاهشان سازیم. کودکانی که همیشه منتظر پدر و مادر خود می مانند، یا آخرین نفری هستند که به دنبالشان می آیند، نگاهی غمگین دارند و به خوبی می توان دید که می کوشند ناامیدی و ناراحتی خود را پنهان سازند؛ در حالی که در اعماق احساس و روان آنها این ناامیدی ریشه می دواند.

بچه های ما برای اینکه متکی به خود بار بیایند، باید به خود و برداشت خود از جهان ایمان داشته باشند. اگر آنان به خویش یا تصمیم های خود اعتماد نداشته باشند، به سختی می توانند با اتکای به خود و جسورانه زندگی کنند. یکی از راههایی که ما می توانیم به آنان یاری دهیم تا این ایمان را تقویت کنند این است که خود ما به آنها ایمان داشته باشیم. ما در سراسر زندگی فرزندانمان در کنارشان نخواهیم بود. با وجود این، اگر بتوانیم در دوران کودکی آنان را با احساسی محکم از امنیت توانمند سازیم، مزایای آن در دوران بزرگسالی همچنان همراهشان خواهد بود. کمک ما به فرزندانمان برای اینکه بیاموزند به خود ایمان داشته باشند، عزت نفس مورد نیاز آنان را برای ایمن بودن در برابر دیگران و ایفای درست نقششان به عنوان پدر و مادر برای فرزندان خود، به آنان خواهد داد. این عزت نفس هدیه ای به آینده کودکان است که آنان را در راه انتخاب های زندگی هدایت خواهد کرد و تن به خطر دادن، مسئولیت به عهده گرفتن و اعتماد به آراء و تصمیم های خود توانمند می سازد. اعتماد کودکان به دیگران، به آنان امکان عاشق شدن، برقراری روابط پرمعنا با آدم ها و تشکیل خانواده را می دهد.

ما می خواهیم فرزندانمان به خود و دیگران ایمان بنیادی داشته باشند. ما امیدواریم آنان از دیگران انتظارات مثبت داشته باشند؛ اما زمانی که رفتارشان پذیرفتنی نیست، آن را تشخیص دهند. امیدواریم که در روابط خود قابل اعتماد باشند و به قول هایی که می دهند عمل کنند.

 

ترجمه و تنظیم:  شیما صمدیان / مشاور مرکز پایش

نویسنده : Admin-Payesh

دیدگاهتان را بنویسید